اولین آرایشگاه رفتن زندگی
روز سه شنبه 92/12/6 روز عروسی خاله مرضیه بود. هرکس یه جورایی خودشو برای این روز آماده میکرد.
از قضا چند روز مونده به عروسی ، مامان رفت و یه پیراهن شلوار مردونه برای پرهام گرفت. مامان بابا دوست داشتن که پسر کوچولوشون برای این عروسی تک باشه . برای همین مامان به اتفاق بابایی (بابایِ مامان) پرهام رو برای اولین بار به آرایشگاه بردن.
اولش شوکه بودی که اینجا کجاست و وقتی که آقای آرایشگر داشت پیش بند برات می بست همون جور که تو عکس می بینی بغض کرده بودی . اما کم کم که با محیط آشنا شدی دیگه بی تابی نکردی و مثل یه پسر خوب گذاشتی تا آقای آرایشگر کار خودشو بکنه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی