اولین شیرین کاری زندگی
چند روز پیش که از خواب بعدازظهر بیدار شدی مامان تورو از روی تختت آورد توی سالن و تورو روی پتوت گذاشت . همین جور که دراز کشیده بودی مامان رفت به طرف آشپزخونه و برگرده.... اما وقتی که برگشت دید که نیستی . هر چی صدا زد : پرهام ، مامان کجایی ؟ تورو ندید و داشت یواش یواش نگران می شد که صدای خنده هاتو شنید . میدونی کجا پیدات کرد؟ بله همین جور که روی پتو دراز کشیده بودی چرخیده بودی و رفته بودی زیر روکش مبلها. یهو سرتو از زیر روکش مبل بیرون آوردی و خندیدی . مامانم از نگرانی در آوردی... و این موضوع شد " اولین شیرین کاری زندگی پرهام کوچولوی ما " ...